«ﻟَﻘَﺪْ ﺧَﻠَﻘْﻨَﺎ ﺍْﻹ‌ِﻧْﺴﺎﻥَ ﻓﯽ ﮐَﺒَﺪٍ»


ﺷﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩ(ﻉ) ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﺍﺧﻼ‌ﻗﯽ ﻧﻤﻮﺩ.

ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ ﯾﺎ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺸﻨﻮﯾﺪ؟ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ.

 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﮔﺮ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﺪ «ﺗَﻮَﺳَّﺪِ ﺍﻟﺼَّﺒْﺮ»؛ ﺻﺒﺮ ﺭﺍ ﺗﮑﯿﻪ‌ﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ!؛ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺤﻞ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ. 

ﮐﺴﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﻧﺼﯿﺒﺶ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﻄﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. 

ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﺪ؛

 ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ‌ً ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺯﯾﺮﺍ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﻓﺼﻞ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﺳﺖ.

ﺁﻧﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪ، ﻗﺴﻢ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺟﺎﯼ ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻧﯿﺴﺖ؛ ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺍﺭﺩ، 

ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ، ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﺳﯿﺎﺳﯽ، ﯾﮑﯽ ﻓﺸﺎﺭ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ؛ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﺪﻭﻥ ‌ﻓﺸﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ. 

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﻭﺿﻊ ﻣﺎﻟﯽ‌ﺷﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﻗﺮﺹ ﺁﺭﺍﻡ‌ﺑﺨﺶ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ‌ﭼﻨﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻨﺪ؛ 

ﭘﺲ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﺩﺍﺭﺩ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ، ﺁﺳﺎﯾﺶ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ.

ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻋﻮﺍﻣﺎﻧﻪ ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﺪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻝ ﮐﻨﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﺤﻞ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﺍﺳﺖ. 

ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﯾﺎ ﺍﻫﻞ ﻗﺮﺁﻥ ﻭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﯾﺎ ﺍﻫﻞ ﻓﮑﺮ ﻭ ﻓﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ. 

ﭼﻨﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ‌ً ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﺍﯾﻦ ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺳﺎﻝ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﺞ! ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ: 

«ﻟَﻘَﺪْ ﺧَﻠَﻘْﻨَﺎ ﺍْﻹ‌ِﻧْﺴﺎﻥَ ﻓﯽ ﮐَﺒَﺪٍ»؛  ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ‌ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻨﻈﯿﻢ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ، 

ﺗﻌﺪﯾﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻭﻓﻖ ﻣﯽ‌ﺩﻫﺪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﻧﺞ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺸﯿﺪ.

ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﺳﺮﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺍﻣﺎ ﻣﯽ‌ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﮐﺮﺩ؛

 ﻟﺒﺎﺱ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺫﯾﺖ ﺷﺪ.

 

آیت الله جوادی آملی؛


ﺭﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻋﺎﻟﻢ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﺗﺸﮑﯿﻞ ﺷﺪﻩ : ﺁﺏ، ﺁﺗﺶ، ﺧﺎﮎ، ﻫﻮﺍ....
ﺁﺑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﺭﯾﻎ ﮐﺮﺩﻧﺪ....
ﺁﺗﺸﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﯿﻤﻪ ﮔﺎﻫﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩ....
ﺧﺎﮐﯽ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺳﺠﺪﻩ ﮔﺎﻩ ﻭ ﻃﺒﯿﺐ ﺩﺭﺩﻫﺎ....
ﻭ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺳﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺩلها....
ﺗﺮﮐﯿﺐ ﺍﯾﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻋﻨﺼﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ :"ﮐـــــــــــــــﺮﺑﻼ "

جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم....


لبیک یاحسین


جاده واسب مهیاست


بیا تا برویـــــــــــم


کــــــربلا منتظر ماست


بیا تا برویــــــــــم

تمرین هفته 5

برای دریافت سوالات علوم اینجا کلیک کنید

احساس می کنم همه دلواپس همند....

با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن

عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن


با احتیاط بار حرم را زمین گذار

زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

 

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای

می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

 

چشم مخدرات به سمت نگاه تو

دوشیزگان محترمه در پناه تو

 

باحوریان رفته به زیر نقابها

یک لحظه روبرو نشدند آفتابها

 

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین

این دختران کنیز خدایند و بس، همین

 

این دختر علی ست که بالش شکستنی است

ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

 

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش

عباس جان مراقب این با حجاب باش

 

این دختران من که بیابان ندیده اند

در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

 

یک لحظه هم ز خیمه ی طفلان جدا نشو

جان رباب از دم گهواره پا نشو

 

توهستی و اهالی این خیمه راحتند

در زیر سایه ات همه در استراحتند

 

توهستی و به روز حرم شب نمی رسد

چشم کسی به قامت زینب نمی رسد

 

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند

احساس می کنم همه دلواپس هم اند

 

احساس می کنم که جوابم نمی دهند

با آب آب گفتنم آبم نمی دهند

 

اول مرا به نیزه ای از حال می برند

بعدا کشان کشان لب گودال میبرند

 

اینجا مکان نیزه به پهلو کشیدن است

از خیمه ها دویدن و گیسو کشیدن است 

 

 

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست

از سنگها شکستن دندانم آرزوست

 

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم

با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

 

باید به روی نی سر ِمن نیز رو شود

تا که مقام خواهر من نیز رو شود

 

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا

این جام را الست گرفتیم ما دو تا

 

می خواستیم عبد شدن را نشان دهیم

پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

 

از آن همه به خواهر من ماتمش رسید

وارد شدن به مجلس نامحرمش رسید

.

.

.               


 با احتیاط لاله ی ما را سوار کن

زینب بیا سه ساله ی ما را سوار کن

 

با احتیاط ، خسته شدند این ستاره ها

این گوش پاره ها ، سر گوشواره ها


نامه ای غرق گناه آورده ام

محبوب من


خداوندا


در گذر آنچه را از من بدان داناتری


و اگر بار دیگر بدان باز گردم تو نیز به بخشایش باز گرد


خداوندا

.

آنچه از اعمال نیکو که تصمیم گرفتم و انجام ندادم ببخشای


خداوندا

.

ببخشای آنچه را که با زبانم به تو نزدیک شدم ولی با قلبم آن را ترک کردم


خداوندا

.

ببخشای نگاه های اشارت آمیز و سخنان بی فایده و خواسته های


بی مورد دل و لغزش های زبان را


امام علی(ع)

محرم دارد میرسد روضه ای بخوان

محرم دارد می رسد

.

.

.

پیراهن رنگی ها را جمع می کنم

می گذارم جایی که حتی چشم هایم نیفتد بهشان...


محرم دارد می رسد

.

.

.

خدا را چه دیده ای ؟ شاید حرمله دلش سوخت برای شش ماهه *


محرم دارد می رسد

.

.

.

کاش به قدر ده روز ، آب بردارند...


محرم دارد می رسد

.

.  

.

اما خدا را چه دیده ای ؟ شاید امسال شمر پشیمان شود ...   


hak2jz88qettro342kdu.jpg

تمرین هفته

سلام

برای دریافت تمرین هفته 4 اینجا کلیک کنید