نمونه هایی از کنایه (قابل توجه ششمی ها

آدم شاخ در می آورد:از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول

 


آب غوره گرفتن: گریه کردن – گریستن

 


 
آب از سر گذشتن:امید نداشتن-  به پایان آمدن امری

 


آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده

 


آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود:انتظار کشیدن بدون نتیجه

 


 
به چاک زدن:فرار کردن

 


تو به خیر و من به سلامت:دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم

 


پس از مرگ سهراب ونوشدار:کار از کار گذشتن

بازنویسی

باز نویسی  داستان دوستی  

بدان که انسان تا زمانی که زنده است ناچار است که با مردم دوست باشد 


که اگر یک انسان بی قوم و خویش و برادر باشد 


بهتر تا اینکه هیچ دوستی نداشته باشد. 


از حکیمی پرسیدند دوست بهتر اشت یا برادر گفت: 


برادر که اگر با انسان دوست نیز باشد خیلی بهتر میشود . 


پس به فکر دوستان خود باش و دوستی خودت با انها با مردمداری


 و انسانیت و خوبی همواره نو و تازه کن 


و زمانی که با کسی تازه دوست شدی دوستان قدیمی را از یاد نبر و 


رابطه ی خود را باانانقطع نکن. همواره با مردم تازه دوست شو


 و دوستان قدیمی را نیز برای خود نگه دار تا


 همیشه دوستان زیادی داشته باشی و همچنین با کسانی که 


دوستی مختصری داری با نیکویی رفتار کن و در هر پیش آمد خوب یا بد


 نسبت به انها مهربان باش تا زمانی که این رفتارها را از تو میبینند 


در دوستی با تو صمیمی شوند.


با تشکر از دختر خوبم شکیبا معزی

داستانی زیبا

کودکی که آماده ی تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید : می گویند فردا 


شما مرا به زمین می فرستید اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی


چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم ؟ خداوند پاسخ داد : 


در میان تعداد بسیاری از فرشتگان من یکی را برای تو 


در نظر گرفته ام ، او از تو نگهداری خواهد کرد.

 

اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه. کودک گفت :


من چگونه می توانم بفهمم مردم چه می گویند وقتی زبان آنها را


 نمی دانم ؟ ... 


خداوند به او فرمود : فرشته ی تو، زیباترین و شیرین ترین واژه هایی را 


که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد


و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی .


 کودک با ناراحتی گفت : وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ، 


چه کنم ؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت :


 فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد


 و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی



کودک سرش را برگرداند و پرسید : شنیده ام که در زمین 


انسان های بدی هم زندگی می کنند ،چه کسی از من


 محافظت خواهد کرد ؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،


 حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .

 

کودک با نگرانی ادامه داد : اما من همیشه به این دلیل که دیگر


 نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود .

 

خداوند لبخند زد و گفت : فرشته ات همیشه درباره ی من 


با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت ،


گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود. 


در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد . 


کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند . 


او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید :


 خدایا ! اگر من باید همین حالا بروم پس


 لطفا نام فرشته ام را به من بگویید ..


 خداوند پاسخ داد :می توانی او را ..............صدا کنی .

محرم دارد میرسد روضه ای بخوان

محرم دارد می رسد

.

.

.

پیراهن رنگی ها را جمع می کنم

می گذارم جایی که حتی چشم هایم نیفتد بهشان...


محرم دارد می رسد

.

.

.

خدا را چه دیده ای ؟ شاید حرمله دلش سوخت برای شش ماهه *


محرم دارد می رسد

.

.

.

کاش به قدر ده روز ، آب بردارند...


محرم دارد می رسد

.

.  

.

اما خدا را چه دیده ای ؟ شاید امسال شمر پشیمان شود ...   


hak2jz88qettro342kdu.jpg